از طرفی دولتمردان نمیخواهند حمایتهای دولت روسیه را از دست بدهند و از طرفی هم نمیتوانند حق حاکمیت یک کشور مستقل را نادیده بگیرند. بنابراین وقتی طی بیانیهای از به رسمیت شناختن حق حاکمیت همه کشورها سخن میگویند، ریشه این بحران را «اقدامات تحریکآمیز ناتو» میدانند!
البته اتخاذ این سیاست یک بام و دوهوا عقلانی به نظر میرسد چراکه در مذاکرات اخیر برجام، شاهد مذاکره روسها با آمریکا به نمایندگی از هیئت ایرانی بودیم و این کار ممکن است به قیمت سنگاندازی در مسیر احیای دوباره برجام منجر شود.
همین امر باعث نارضایتی گروهی از مردم و تحلیل گران سیاسی شد، چراکه بسیاری از کارشناسان معتقدند سیاست نگاه به شرق و گسترش روابط با روسیه و چین در سالهای اخیر نباید به این معنا باشد که ایران هر اقدامی که روسیه و چین انجام میدهند را بپذیرد.
از همین رو بجنورد زیبا در گفتوگوی اختصاصی با دکتر حمیدرضا عزیزی، پژوهشگر روابط بینالملل در بنیاد علم و سیاست برلین سعی در کنکاش بیشتر پیرامون ارزیابی سیاست ایران در قبال این بحران پیشآمده کرد.
ایران جز اتخاذ سیاست فعلی، چاره دیگری نداشت
حمیدرضا عزیزی در این گفتوگو بیان داشت: بنده موافق تفاوت بین دو مقوله حق و ظلم هستم اما باید در نظر داشت که ایران جز اتخاذ این نوع سیاست، چاره دیگری نداشت.
از طرفی، حمایت ایران از روسیه در راستای تأمین منافع کشور نیست. ایران در طول تاریخ به دلیل شرایط موجود همواره از طرف قدرتهای خارجی مورد تهدید واقعشده و حمایت از یک اقدام نظامی که بیانگر تجاوز آشکار و نقض قوانین بینالمللی است، ممکن است رویهای را به وجود آورد که در آینده کشور ما را به آن دچار کند.
وی ادامه داد: ریشهها و پیامدهای اختلافات جمهوری اسلامی با غرب نسبت به ریشهها و پیامدهای اختلافات روسیه با غرب کاملاً متفاوت است. مثلاً چندی پیش دیدم که سفیر ایران در روسیه، گسترش ناتو به سمت شرق را تهدیدی علیه روسیه و هم ایران برشمرده بود درحالیکه به نظر من در زمان فعلی، تهدید اصلی ایران نه ناتو و نفوذ غرب بلکه نفوذ اسرائیل در منطقه است.
این پژوهشگر روابط بینالملل در بنیاد علم و سیاست برلین افزود: گسترش نفوذ اسرائیل در منطقه را میتوان در ماجراهایی مانند حمایت فعال از آذربایجان در جنگ قرهباغ، عادیسازی روابط با کشورهای عربی حوزه خلیجفارس و تهدید بر انجام عملیات نظامی ضد تأسیسات نظامی ایران مشاهده کرد. جنگ اوکراین بهنوعی شرایط منطقه را برای ایران تهدیدآمیزتر کرده است.
اعتماد اعراب و اسرائیل به غرب کمرنگ شده
این استاد دانشگاه بیان کرد: در موضع اخیر رهبران عربی کشورهای حوزه خلیجفارس یک نوع شیفت قدرت مشاهده میشود. مثلاً اماراتیها در تهیه قطعنامهای که آمریکا برای محکومیت حمله روسیه به اوکراین آماده کرده بود علیرغم عضویتشان در شورای امنیت با آن همکاری نکردند.
اخیراً نیز یکی از سران اماراتی گفته روابط ما با آمریکا اکنون در مرحله آزمون قرار دارد. این جمله پیام روشنی دارد. بعد از حمله حوثیها به آرامکو در سال 2018 سران کشورهای عربی رفتهرفته به این درک رسیدند که آمریکا در حال کمتر کردن تعهدات خود به کشورهای خاورمیانه است.
نمونه آن را نیز میتوان در خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان مشاهده کرد. همین امر را میتوان پیشران اصلی عادیسازی روابط کشورهای عربی با اسرائیل دانست. تا زمانی که شرایط در اوکراین به تثبیت نرسد (چه یکی از طرفین شکست بخورد و یا با یکدیگر صلح کنند) ظرفیت ایجاد تنش در منطقه بالاتر میرود.
عزیزی اظهار داشت: اسرائیلیها نیز به این درک رسیدهاند که نباید به حمایت آمریکا چشم داشته باشند. خود اسرائیل نیز در تهیه قطعنامه مذکور با آمریکا همکاری نکرده بود، چراکه اسرائیلیها به حمایت روسها نیاز دارند. در سوریه، روسها فضای هوایی این کشور را برای حمله اسرائیل به نیروهای تحت حمایت ایران باز گذاشتند و به همین خاطر اسرائیلیها نمیخواهند تا حمایت روسیه را از دست بدهند.
ممکن است درنتیجه این اقدامات، احتمال انجام اعمال خودسرانه از طرف کشورهای منطقه بر ضد ایران افزایش یابد، همانطور که اسرائیلیها معتقدند حتی در صورت احیای دوباره برجام آن را قبول نداشته و ممکن است بهتنهایی علیه ایران اقدام کنند.
این کارشناس مسائل خاورمیانه افزود: به نظر من راهحل این کار آن است که ایران اختلافات خود با کشورهای منطقه مانند عربستان و امارات را از مسیرهای دیپلماتیک حل کند، هرچند اختلافاتی با ایران در برخی موضوعات مانند حمایت ایران از گروههای مقاومت در منطقه دارند.
اقتصاد روسیه خیلی مقاوم نیست
این کارشناس مسائل خاورمیانه در خصوص وخیمتر شدن بحران اوکراین نیز خاطرنشان کرد: در حال حاضر در این مناقشه یک فضای کاملاً دوقطبی شکلگرفته و شرایط به سمتی رفته که روسیه به سلاحهای اتمی خود اشارهکرده است.
حمله روسیه به اوکراین بهعنوان یک تجاوز و نقض قوانین بینالمللی کاملاً محکوم است اما ازنظر روسیه، غرب با به رسمیت نشناختن جایگاه روسیه باعث وخیمتر شدن این بحران شده است.
نکته مهم این است که تولید ناخالص داخلی روسیه بهاندازه حتی یک کشور کوچک در اتحادیه اروپا نیز بهحساب نمیآید و پیشران اصلی تحریمهایی که غرب بر ضد روسیه وضع کرده در بلندمدت اقتصاد این کشور را هدف گرفته تا درنتیجه روسها را تحتفشار بگذارد.
اصل اساسی برای هر دولتی اصل بقاست اما توسل به گزینههایی مانند نبردهای اتمی با جبهه غرب، خود باعث ویرانی روسیه میشود و با توجه به نوع اقتصاد روسیه، این نبردهای بهاصطلاح آخرالزمانی بهدوراز تحقق یافتن است.